قصه تلخ بلوط در لرستان/ وقتی قلب بلوط زخمی تبرهای سودجویان می شود

0

امید لرستان- با فرا رسیدن اسفند ماه و ایام درختکاری ، نا خودآگاه یاد شعر زیبای عباس یمینی شریف در کتاب های درسی دوره ابتدایی می افتم، شعری در مورد درختی که قرار بود بعد از کاشت، برگ و باری به بار آرد و بر سر خود شاخساری سازد و از آن شاخسار سایه ای تشکیل شود تا به هنگام آرمیدن رهگذری در زیر سایه ی خنکش، دل او را برباید و با خود گوید: روحت شاد باد ای کسی که این درخت را کاشتی.
اما در دل کوه های زاگرس نه تنها درختی را به دست خود نمی نشانند؛ بلکه درختانی را که سالها پیش ، دست طبیعت با مدد الهی و با کلک خیال انگیز خویش، بر پهنه ی رشته کوه های لرستان ترسیم نموده اند و با دمیدن نَفَس مسیحایی خود، آن را از قوه ی خیال به عرصه ی شهود و حضور آورده است، با پنجه های پلیدی که پاره های اخگرند؛ در آتش جهل خود به نابودی می کشانند.

رشته کو های جنوبی دلفان یکی از مناطقی است که نه تنها شاخساری را بربلندای آن درختان چند صد ساله مشاهده نمی کنی؛ بلکه شاخسارهای سوخته ای را مشاهده می کنی که نه تنها دل هر رهگذری را نمی رباید، بلکه دل اورا به درد می آورد و اشک چشمش را نیز جاری می سازد. تصاویر زیر گویای این واقعیت است که بعضی از انسان ها مصداق این شریفه ی قرآن کریم هستند آنجا که می فرماید : « إن شر الدواب عند الله الصم البکم الذین لا یعقلون » (قطعاً بدترین جنبندگان نزد خدا کران و لالانى‏ اند که نمى‏ اندیشند)(انفال-22)
چرا که هیچ موجودی بجز انسان، این چنین زیستگاه و تفرج گاه خود را به آتش نمی کشد و زیبایی های محیط زندگی خود را به خاک و خاکستر تبدیلنمی کند!! در برابر جهالت و حماقت انسان نماهایی که به صورت انسانند و به سیرت بدتر از چهارپایان ؛ جز آه سرد و دست افسوس برهم زدن ، چه می توان گفت و چه می توان کرد ؟! فقط یک جمله می توان گفت ، آن هم از قول خدای تعالی آنجا که می فرماید : « قُتِلَ الْإِنسَانُ مَا أَکْفَرَهُ » (کشته باد انسان چقدر ناسپاس است)/( عَبَس -17)

هرچند این مقولات را نمی شود با نوشته مداوا کرد و نسخه ی این بیماری باید در جای دیگری پیچیده شود. اما باید بدانیم که ناشکری نسبت به نعمت هایی که ساده و سهل بدست نیامده اند، عواقب وخیم تری دارند، همین ناشکری هاست که سرنوشت یک قوم را تغییر می دهد.
این تصاویر نشان دهنده ی بخشی از سرمایه ی طبیعی من و توست که در آتش حماقت موجوداتی به نام انسان زغال شده است . موجود مرموزی که در سایه ی خِرَد ورزی ، استعداد خطرناک ترین مخلوق الهی را نیز دارا می باشد.

اما سخنی با عزیزان منابع طبیعی:
می دانم که شما هم بادیدن این تصاویر بُغض کرده اید؛ می دانم که زحمت می کشید و شبانه روز گشت زنی می کنید، تا حافظ این ثروت ملی باشید، می دانم که دست تنها هستید و گستره ی مأموریتان بسیار وسیع است ؛ می دانم که حقوقتان به اندازه ی کار و تلاشتان نیست؛ اما به همین بال های سوخته ی فرشتگان سوگندتان می دهیم که با این موجودات انسان نما مماشات نکنید، اگر نمکشان را خورده اید یا می خورید، حق آن نمک، چشم پوشی بر چنین جنایتی نیست! می دانم دوست گرمابه و گلستان هم نیستید؛ اما اگر هستید، حق رفاقت با آنان آتش زدن و خاکستر نمودن بخشی از شرح وظایف شما توسط همان عده نیست.
اگر آسیب زدن به منابع طبیعی جرم است ؛ چرا با وجود این همه جرم ، هیچ مجرمی محاکمه نشده است و نمی شود؟ چرا تنه ی زغال شده ی درختان بلوط، این نگین سبز زاگرس که این روزها حال و روز چندان مساعدی هم ندارد توسط سودجویان به یک کاسبی آزاد و پردرآمد تبدیل شده است ؟ چرا زغال سازی و زغال فروشی در حال تجاری سازی می باشد ؟ باور ندارید سری به سوپر مارکت های شهر بزنید و بسته ها و گونی های زغال بلوط را که درحجم و اندازه های مختلف به فروش می رسانند مشاهده کنید! حداقل به اندازه مرحوم علیزاده و مرحوم خانی دو جنگلبان غیور دلفانی ( که خدایشان غریق رحمت کناد ) شهامت داشته باشید که نام آنان لرزه براندام سودجویان و آتش افروزان می انداخت!
نویسنده: محمد مرادی

/.انتهای پیام

نظر شما چیه؟

تذكر: نظرات حاوی توهين يا افترا به ديگران، مطابق قوانين مطبوعات منتشر نمی شوند