«سهمیهها» جبران مافات یا سکوی پرتاب!
فرزند جانباز 15 درصد هستم پدرم 28 ماه جبهه داشت. در دهه شصت خانهمان هم نزدیک پادگان ارتش در خیابان سیروس خرمآباد بود که دو بار در بمباران ویران شد همه ساکنان از پدر و مادر تا بستگان نزدیک ما هم زخمی شدند اما دنبال سهمیه نرفتند. پدرم در جبهه چند باری زخمی شده بود ولی سهمیه نگرفته بود بعد از سه بار مجروحیت و درمانهای رزمنده محور بالاخره در یک بمباران شیمیایی در جبهه روانه بیمارستان اهواز شد و آنجا 15 درصدی شد.
او که سنگر ساز بی سنگر بود، در میدان نبرد اسلحه به دست نداشت پشت بولدوزر و ماشین سنگین خاکریز و سنگر میساخت یعنی جلوتر از خط مقدم بدون ترس کار …
جنگ تمام شد صدام خوزستان را رها کرده بود اما پدرم هنوز هم به ماموریتهای سه ماهه خوزستان میرفت. وقتی کلاس اول و دوم ابتدایی بودم مصادف با دولت سازندگی آقای هاشمی پدرم برای سدسازی و جاده سازی و بازسازی ویرانههای جنگ و آسفالت کردن راههای روستایی و به قول خودش ایجاد توازن و عدالت و کمک به صاحبان اصلی انقلاب یعنی مستضعفان خوزستان عازم مناطق محروم بود.
در آن سالها آرزو داشتم پدرم یک روز برای گرفتن کارنامه یا دیدن معلم و پرس و جو از درسم به مدرسه بیاید. بعدها که بزرگتر شدم مدرسه راهنمایی و دبیرستان شاهد مرا پذیرش نکرد به بهانه کمی امتیاز…
سال 83 کنکور دارم و در آن سالها باز هم فقط فرزندان جانبازان بالای 25 درصد سهمیه کنکور داشتند به پدر خرده گرفتم چرا هربار مجروح شدی بیمارستان نرفتی تا به تو درصد بدهند؛ اما میگفت: میگفت ما میخواستیم یار انقلاب باشیم نه بار انقلاب.
چون میدانستم سهمیه ندارم تلاش کردم و با رتبه سه رقمی وارد دانشگاه تهران شدم سال دوم تقاضای خوابگاه متاهلی کردم باز هم گفتند فرزندان جانباز بالای 25 درصد یا عروس و داماد جانباز بالای 25 درصد و فرزند اعضا هیئت علمی سهمیه خوابگاه دارند بازهم توفیق اجباری در عدم استفاده از سهمیه.
البته یکی از کارکنان خوابگاه درگوشی بهم گفت اگر از روانشناس نامه بیاری که اعصاب مصاب نداری میتونی سهمیه خوابگاه بگیری به عزت نفسم برخورد رفتم و پشت سرم را هم نگاه نکردم …
حتی سالهای بعد هم پیگیری نکردم. با فروش طلاهای عروسی و وام و قرض از پدرم آپارتمانی 40 متری اجاره کردیم.
معدل الف کلاس بودم با سهمیه میراث ادبی که از پدر آموخته بودم، میراث اتکا به کار و تلاش خود ارشد قبول شدم.
و اکنون هم خدا را شاکرم بعد از پنج سال کار در مدارس غیردولتی که در آزمون دبیری شهری پذیرفته شدم و چون تک ظرفیتی بود در اینجا تنها سهمیه من دعای خیر پدر پشتوانه راهم بود.
هدف از اشاره به این موارد این است که بگویم من هم کارنامه کنکور و استخدامیام نگه داشته ام برای اثبات عدم استفاده از سهمیه در برابر کسانی که به دیده مانع پیشرفت خود به ما مینگرد حتی «سورنا ستاری» معاون علمی فناوری رییس جمهور دولت هم که فرزند شهید و دارای رتبه در کنکور ریاضی است در برنامه زنده تلویزیون عنوان کرد قبل از شهادت پدر و اعمال سهمیه رتبه آورده است.
و این قصهی پر غصهی فرزندان مدافعان منافع ملی و امنیت کشور است که یا باید مستندات جمع کنند برای تبرئه خود یا خود سانسوری کنند و نگویند از چه خانوادهای هستند …
این حالی است که سال گذشته یکی از روزنامههای کشور در انتقاد به تعداد نجومی فرزندان اعضای هیئت علمی که با سهمیه وارد دانشگاه شدند مقالهای نوشت «سهمیهها به نام شهدا به کام استاد زادهها» و بماند هزاران صاحب نفوذ ذینفع که از مدارس نمونه دولتی و تیزهوشان گرفته تا دانشگاه و استخدامی برای فرزندان خود در امر آموزش سهمیه قائل شدند و قانونگذاری کردند و چراغ خاموش اجرا کردند بدون اینکه کسی معترض باشد یا حتی بداند.
دوباره میخواهم از سهمیهها بگویم و از ایجاد حس بیعدالتی که ممکن است در افراد فاقد سهمیه ایجاد کند.
ارتباط تبعیض و سهمیه چیست؟ باید قبل از پاسخ به این سوال مفهوم تبعیض را شناخت. در مباحث سیاستگذاری اجتماعی در دنیا از دو نوع تبعیض سخن به میان میآید؛
1- تبعیض مثبت؛ یعنی تبعیض با هدف جبران کاستیها و کمبودهایی که خارج از اختیار فرد است و این تبعیض به نوعی هم جبران مافات تلقی میشود و هم عاملی برای تحرک اجتماعی مثل اعمال سهمیه برای فرزندان شهدا، فرزندان جانبازان اعصاب و روان، سهمیه مناطق روستایی و عشایری دورافتاده از امکانات در کنکور، سهمیه معلولین و هرآنچه جبران نداشتهها در زندگی است.
2- تبعیض منفی؛ زمانی که فرد که تنها کمبودی ندارد بلکه به واسطه داشتهها و داراییهایی که خود زمینه ساز موفقیت و تحرک اجتماعیاند سهمیه میگیرند مثل سهمیه فرزند فرهنگی بودن در آزمونهای مدارس تیزهوشان و استخدامی معلمان، سهمیه استادزادگی (تو بخوان آقازادگی ) در ورود به دانشگاه، سهمیه خود مسئولین در دانشگاه و فرزند مسئولین در جذب وزارت خانهها و دهها سهمیه قانونی دیگر البته از سهمیههای نانوشته مثل آقازادگی فرزندان بازیگران در ورود به حوزه هنری چشم پوشی میکنم…
سیاستگذاری اجتماعی موافق اعمال سهمیههای مثبت است که اگر درست تبیین شود حس بیعدالتی را هم به وجود نمی آورد.
اما سهمیههای منفی اولاً در حوزه اثرگذاری مخالف اصول عدالت اجتماعی است؛ دوماً در حوزه وضع و ایجاد هم یک روند بیعدالت محور را طی کردهاند چون در اکثر قریب به اتفاق قانونگذار خودش ذینفع بوده و قانونی به نفع خود و فرزندان خود وضع کرده از شورای عالی انقلاب فرهنگی و مجلس شورای اسلامی گرفته تا مصوبات داخلی وزارتخانهها، سوماً مبانی دینی ما و سیره حکومت پیامبر در مدینه و حکومت پنج ساله امام علی(ع)مخالفت با تبعیضهای منفی بوده است.
امید میرود قانونگذاران فعلی و در راس آنها مجلس به اصلاحات در حوزه تبعیضهای منفی ورود پیدا کند تا عوامل جذب نخبگانی که از استعداد و تلاش خود به جایی رسیدهاند به سهولت فراهم شود و از القای حس تبعیض و دید منفی به آقازادگی در جامعه کاسته شود.
*زهرا امیری|کارشناس ارشد علوم اجتماعی- امید لرستان
/.انتهای پیام